مدیران در تلویزیون هنری نیستند یا مدیران درکی از شرایط اقتصاد هنر ندارند که برای ساخت یک اثر باید دست هنرمند باز باشد.
نمیخواهم بگویم پروژه ما فیلمنامه بینظیری داشته که هیچکس تا به حال شبیه آن را نساخته است. فیلمنامه «آتش سرد» متوسط بود؛ اما ای کاش در تلویزیون شورایی تشکیل شود تا فیلمنامه همه شبکهها را بخواند تا این مشکل بوجود نیاید. به عنوان مثال به آقای مهام بگویند فیلمنامه شما را تصویب میکنیم و بعد اگر شخص دیگری فیلمنامه ای شبیه آنرا می برد به او بگویند، آقای مهام در حال ساخت همین قصه هستند و یک طرح دیگر بیاورید.آخر چنین چیزی غیر ممکن است، شما یک داستان را از شبکه سه سیما پخش میکنید، همان داستان را یک ماه بعد از شبکه دو سیما با تعدادی بازیگر دیگر پخش میکنید؟
به عنوان مخاطب مالیات میدهم و برای چیزی که میخواهم ببینم هزینه میکنم. شنیده می شود گاهی مدیران میگویند ما خبر نداشتیم و این عذر بدتر از گناه است چرا خبر ندارید؟ مگر هر شبکهای برای خودش جداگانه کار میکند؟ مگر همچین چیزی امکان دارد؟ احتمالا هم این سوال پیش بیاید که چرا موضوعاتمان شبیه هم میشود؟ چون دست و بالمان را میبندند. تلویزیون میگوید یکسری از موضوعات خط قرمز است کلا سمت آن نروید، تعداد دیگری از داستانها هم در شرایط کنونی حساس هستند و به آنها نپردازید، یکسری از موضوعات هم گران و هزینهبر هستند، سمت آن نروید. در نهایت ۵ موضوع میماند حالا هر چقدر هم نویسنده خلاقیت داشته باشد، نمیتواند کاری انجام دهد.
مهسا کرامتی: چیزی که برای من خیلی اهمیت دارد احترام است، جایی که احساس کنم از لحاظ کاری، حرفهای و مالی به من بی احترامی و توهین میشود اعتراض میکنم و میروم در غیر اینصورت همه چیزا را میتوانم تحمل کنم. همین افرادی که الان می گویند با تلویزیون کار نمیکنیم، از کجا آمدهاند؟ مگر از همین تلویزیون دیده نشدهاند؟ وقتی اجازه میدهیم یک نفر با اخلاق و رفتار غیرحرفهای به موفقیتی برسد اولین نفری را که حذف میکند، آن کسی است که به او جایگاه داده.
مهسا کرامتی: خیلیها به من می گویند چه حسی دارم که با سریال «خط قرمز» دیده شدم و هنوز هم بهترین سریال است؟ در پاسخ میگویم این ناراحتکننده ترین اتفاقی است که در شغل من وجود دارد
درباره این شرایط و آنچه که هنگام ساخت بر این سریال گذشت با عوامل این سریال به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
مهسا کرامتی: شما به عنوان یک خبرنگار قطعا همه سریالها را میبینید، نقد میکنید و قطعا بهتر از ما میدانید که تا چه اندازه همه سریالها شبیه هم شده است. شاهد پخش سریال «آتش سرد» از شبکه دو سیما بودیم و درست با فاصله بسیار کمی سریالی به نام«بینشان» که به شدت شبیه همین سریال در حال پخش از شبکه سه سیما بود. تا اندازهای این شباهت وجود داشت که زنی که اینجا ترجمه میکند، در آن سریال نویسنده است و این اتفاق برای همه ما شوکهآور بود. و یا آقای پرویز فلاحی پور در هر دو سریال نقش جانباز را داشت. قطعا هیچیک از کارگردانان در جریان نبودند وگرنه حتما جلوی بروز چنین اتفاقی را میگرفتند. این دو سریال به اندازه ای شبیه هم بودند که اگر همزمان پخش میشدند میتوانستیم آن دو را با یکدیگر اشتباه بگیریم. به نظرم برای تلویزیون این اتفاق خوبی نیست و مدیران باید برنامه ریزی برای فیلمنامه هایی که قرار است ساخته شود داشته باشند.
نکتهای که در سریال «آتش سرد» وجود دارد و نقطه تمایز این سریال با دیگر آثار تلویزیونی است، نگاه سریال به زنان است. در «آتش سرد» به زن به عنوان یک جنس ضعیف نگاه نشده است. چه اتفاقی افتاده که صداوسیما کمی از نگاه ضد زنانه خود کاسته است؟ اصلا شما موافق این ماجرا هستید؟
به گزارش سینماپرس، مدتی پیش سریالی از شبکه دو تلویزیون پخش شد به نام «آتش سرد» که شباهت بیش از اندازهای به سریال شبکه سه سیما یعنی «بینشان» داشت. بابت این حجم از شباهت از مهسا کرامتی (بازیگر)، شیوا خسرومهر(بازیگر) ، رضا ابوفاضلی (کارگردان) و جعفر دهقان(بازیگر) دعوت کردیم تا به کافه خبر خبرآنلاین بیایند. آنها نیز در بخشی از صحبتهای خود اعلام کردند اگر شباهتی وجود دارد، به این خاطر است که کنداکتور تلویزیون تغییر کرده وگرنه سریال«آتش سرد» زودتر از «بینشان» ساخته شده است.
مهسا کرامتی: برداشت من از زنی که شما دیدید یک دختر جسور است که برای زندگیاش میجنگد و از همه مهمتر، هیچگاه بیادبی نمیکند و همین شخصیت برای من بسیار جذاب بود. نکته بعد اینکه نام رضا ابوفاضلی کافی بود تا این نقش را بپذیرم.
یا باید ارزشها را حفظ کرد یا اصول را، ما الان هیچکدام را نداریم.
«آتش سرد» را همه با همدلی یکدیگر ساختند. متاسفانه مدتی بود تلویزیون بینندگانش را از دست داده بود و با پخش «آتش سرد» دوباره اتفاق خوبی شکل گرفت. اما این نکته را باید بدانیم که ما کار اقتصادی انجام نمیدهیم. کار اقتصادی را تلویزیونهای ترکیه انجام میدهند، سریال میسازند و آن را در دنیا پخش میکنند و از پخش همان سریال پول به دست میآورند. معضل ما این است سریالی که میسازیم را فقط باید خودمان تماشا کنیم و نهایتش میتوانیم آن را به آی فیلم بدهیم تا کار را به کردی و عربی هم دوبله کنند و مجدد روی آنتن برود.
شیوا خسرو مهر
ابوفاضلی: از همان اول قراری با آقای مهام گذاشتیم و این بود که اصلا فکر نکنیم که روزی چند دقیقه باید فیلمبرداری کنیم و حواسمان به این ماجرا بود و کیفیت برایمان اولویت بیشتری داشت. بازهم فکر میکنم علیرغم مشکلاتی که داشتیم، بازخوردی که از این سریال گرفتیم بسیار خوب بود. چون سریال یک داستان واقعی را به تصویر کشیده است و ما یک کار شریف و آبرومندی را روی آنتن تلویزیون بردیم. دروغ نگفتیم، بزرگنمایی نکردیم و به خانواده به معنای واقعی آن پرداختیم و تمام دغدغه ما این بود که یک کار آبرومند بسازیم.
جعفر دهقان: خود من خسته شدهام از بس تلویزیون «مختار نامه» را نشان داده است و احساس می کنم کم کم در حال پیوستن به تاریخ هستم
جعفر دهقان: نمیدانم دستهبندی کار الف، ب و ج چیست؟ چرا ما کاری نمیکنیم که همه آثارمان الف یا در حد الف باشد؟ چرا کار خوب نمیسازیم؟ یعنی کارهایی غیر از تاریخی نمیتوانند الف باشند؟ همین دستهبندیها باعث میشود سطح دیگر کارها کاهش پیدا کند.
شیوا خسرو مهر: زمان پخش سریال نرگس آمار مخاطبان به ۹۷درصد رسیده بود، اما الان اینگونه نیست!
دهقان: باید یک تیم اقتصادی هم کنارشان باشد. همانطور که ما شورای فیلمنامه داریم باید آدمای اقتصاددانی هم حضور داشته باشند تا بگویند هر فیلمنامه ای برای ساخت نیاز به چه مقدار هزینه دارد و اینگونه نباشد که بگویند در سریال یا فیلم نیاز به یک تخت دارند؛ ایرادی ندارد، رضا ابوفاضلی کارگردان سریال تخت را از خانه میآورد. نیاز به ماشین است؛ تهیهکننده و بازیگر ماشینشان را قرض میدهند.
جعفر دهقان: نقش بسیار کوتاه و کمرنگ بود و اگر آن را پذیرفتم ابتدا بخاطر رضا ابوفاضلی و علی مهام عزیز بود و در عین همان کوتاه بودن نقش که بسیار تاثیرگذار بود.
جعفر دهقان: چیزی که من در ۴۸سال فعالیت متوجه شدم، این است که وقتی یک تهیه کننده فیلمنامهای را میخواند، بیشتر از هرکسی میداند که بودجه تولید آن اثر چهقدر است. اما احساس میکنم صداوسیما کمی به این ماجرا توجه نمیکند. فیلمنامه را میخواند و بودجهای را به کار تخصیص میدهد. کار شروع میشود اما بعد با مشکلاتی مواجه خواهند شد که کنارآمدن با آن بسیار سخت است. چرا آقای مهام به عنوان تهیهکننده اثر که کارش نظارت است، مدام باید در تلویزیون در رفتوآمد باشد، خانهاش را رهن بانک بگذارد و ۷۰۰ میلیون تومان وام مضاربه بگیرد تا دستمزد عوامل را پرداخت کند؟ البته این اتفاق سر «بازی نقابها» رخ داد. درحالیکه اگر برآورد صداوسیما درست باشد و مبتنی بر اقتصاد امروز پیش برود، این مشکلات پیش نمیآید. در واقع به اعتقاد من اگر صداوسیما قرار است فیلمنامه را بخواند نباید عوامل را به بودجه محدود کند، زیرا وقتی این اتفاق رخ میدهد دو موضوع پیش میآید؛ یا بخاطر کمبود بودجه کیفیت اثر کاهش پیدا میکند و یا اگرعوامل به کیفیت فیلم توجه ویژهای داشته باشند، تهیهکننده و دیگر عوامل دچار مشکل خواهند شد. بهتر است روال به گونه ای باشد که آقای مهام به عنوان تهیه کننده بودجه اولیه را هرجا لازم بود استفاده کند و آنها از لحاظ مالی، پشت کار باشند. نکته مهم این است که در مدیران صداو سیما باید اعتماد نسبت به تهیهکننده وجود داشته باشد چون در شرایط فعلی اقتصادمان به گونهای نیست که همه چیز را با نرخ امروز محاسبه کنیم. نکته بعد اینکه برای تولید کار نباید زمان تعیین شود به طور مثال مشخص نکنند که کار باید در مدت زمان کم تولید شود زیرا درچنین شرایطی کار تولید میشود اما به چه قیمتی؟ قطعا از کیفیت آن کاسته میشود.
به نظر خودتان آن زن جسور را توانستید اجرا کنید؟
رضا ابوفاضلی: آقای مهام چون تهیهکننده کار هستند، انرژیشان به دوبخش تقسیم میشود. یک بخش این است که همراه با تولید باید کارهای تولید را پیگیری کنند و یک بخش هم انجام کارهای سازمانی است. فکر میکنم تیمی که جمع کردیم بسیار خوب وگلچین شده بود. این کار بسیار پر زحمت، پر لوکیشن و پر بازیگر بود اگر میخواستیم سریال را جمع و جورتر بسازیم قطعا روند اثر اینگونه پیش نمیرفت. خوشبختانه آقای مهام ملاکشان کیفیت تولید اثر بود و همین به ما کمک کرد.
خسرو مهر: خوب است به یک موضوعی اشاره کنم، زمان پخش سریال نرگس آمار مخاطبان به ۹۷درصد رسیده بود و درست در ساعت پخش ترافیک بسیار کاهش پیدا کرده بود و اولین سریال ۹۰قسمتی تلویزیون بود. حالا هم مسئولان باید بررسی کنند که چه اتفاقی برای زیر تیغ، پس از باران، نرگس و… افتاد که تا این اندازه مخاطب داشتند. به نظرم اگر این آسیبشناسیها اگر انجام شود، کسی سریالهای خارج را نگاه نمیکند.