۱۸/ دوران دشوار هر «انقلابی» آن دورانی است که «حق» و «باطل» در آن ممزوج بشود و این دقیقا زمانی است که یک «فتنه» شکل میگیرد و از این جهت بسیاری در دوران «فتنه» واقعا میلغزند. زیرا «فتنه» مثل گرد و غبار است؛ وقتی «دوقطبیهای کاذب» ایجاد میشود و دو دسته به جان هم میافتند و گرد و غبار تمام فضا را فرا گرفت، تازه وارد نمیتواند بفهمد دوست کدام است و دشمن کدام است؛ غالبا فریب میخورند و این گونه میشود که دشمن در «فتنه» میتواند شبهات جدیدی مطرح ساخته و حتی یک حاکمیت را به فروپاشی بکشاند. اما «فتنه مهسا» به سبب مواجهه رسمی خود با «اصل اسلام» و «احکام و حدود الهی» به سرعت از این حالت عبور کرده و اکنون صفوف حاضر در میدان بسیار صریح و روشن است. آن طرف، مُشتی «سلبریتی پولپرست» در کنار جماعتی از کفار و تروریستها گردآمده و جملگی خواستار براندازی «حاکمیت دینی» هستند؛ کسانی که یک یک ملت مسلمان ایران از آنها خاطره داشته و بر میزان و گستره «خیانت» و «دنیا پرستی» ایشان واقفند. توطئهگران «پولپرستی» که عموم مردم ایران از پیر و جوان و زن و مرد سالهاست که با توطئههای آنها آشنا میباشند و از این جهت امروزه غباری در صحنه نیست و بنابر این در چنین شرایطی نه تنها «جنگ» آسان است، بلکه «حفظ ایمان» و عبور از «فتنه» نیز آسان است. اما این آسانی و سهولت به شرطی محقق خواهد شد که برخی مدیران اجرایی و متولیان امر دچار فریب نشوند و دچار آفت «تکرار ادبیات مد نظر دشمن» نشوند.
۴/ اصلیترین وظیفه تمامی «انبیای الهی» را میتوان «تبیین قطبیت» و راهنمایی انسانها برای تشخیص «حق» و «باطل» و یا «خودی» و «غیر خودی» دانست. کارویژهای که با حضور «پیامبر خاتم» و نزول راهنمای کامل و جامع «قرآن کریم» به غایت خود رسید و منجر به «تَبَیّن الرّشدُ مِن الغیِّ» گردید. تبینی که محصول نگاه «دو قطبی» میباشد و پیروان «الله» را در برابر پیروان «طاغوت» قرار میدهد و به صراحت بیان میفرماید که «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لَا انْفِصَامَ لَهَا». از این جهت است که میتوان خطاب آیه شریفه «وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» را متوجه منکران این تصور و آنانی دانست که به دنبال نفی «قطبیت» میباشند!
۲/ «قطبیت» عنوان واژهای پُراستفاده در فیزیک و شیمی و زیست شناسی و تقریبا تمامی «علوم ریاضی و تجربی» میباشد. از این جهت است که فهم و شناخت «قطبیت شیمیایی» (Chemical polarity) و یا «قطبیت الکتریکی» (Electrical polarity) و یا «قطبیت سلولی» (Cell Polarity) و … از جمله موضوعاتی است که فراگیری آن در ابتدای ورود به هر یک از این رشتههای تخصصی موضوعیت دارد. همچنین «قطبیت» در زیر شاخههای «علوم انسانی» نیز به اشکال و عناوین مختلف مطرح گردیده و عموما از آن با عنوان «مترادف» و «متضاد» یاد میشود.
۱۴/ «امام خمینی» به ما یاد دادند که هرچه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید؛ اما عدهای فریادهای خود را بر سر خودیها کشیدند؛ به دیگران هم یاد میدهند که بر سر همدیگر فریاد بکشند! این در حالی است که «امام خمینی» در وصیتنامه و در تعلیمات دوران حیات بابرکت خود تکرار میکردند که از غریبهها و نامحرمها و نفوذیها برحذر باشید. مراقب باشید تا کسانی که با این انقلاب و این نظام و این اسلام و با منافع مردم هیچ میانهی خوبی ندارند، در ارکان تصمیمگیری کشور نفوذ نکنند. مسألهی غریبهها و نااهلها و نامحرمها را، اول «امام خمینی» مطرح کردند. اینها در مقابل آن جهت و آن خط روشن، میگویند از دوستان و از خودیها برحذر باشید و پرهیز کنید. اینها را با نامهای گوناگون و تعبیراتی مطرح میکنند که ملت ایران و علاقهمندان به انقلاب و مؤمنان و وفاداران به مصالح عمومی این ملت و این کشور را به جبهههای مختلفی تقسیم میکند. «امام خمینی» میگفتند ایران یکپارچه، ملت متحد و همزبان؛ اما عدهای سعی میکنند طبق خواست و میل و صلاحدید دشمنان این ملت، جهات غیرعمومی مانند قومیتها را در میان مردم رایج کنند و یکپارچگی مردم و آن وحدتی را که میتواند ایران اسلامی را از لابلای توفانها عبور دهد، به هر شکلی دچار انشقاق و پراکندگی کنند.
۱۶/ در «قطب بندی اجتماعی» معنای «غیر خودی» این نیست که او نباید در این کشور زندگی کند؛ نه. «غیر خودی» هم زندگی کند؛ منتها معلوم شود که او با نظام میانهای ندارد؛ برای اینکه او در مواردی منشأ اثر خواهد بود. مرز حفظ شود، حرف او تکرار نشود، کار او مورد تأیید قرار نگیرد. این اساس قضیه است. جالب اینجاست، خیلی از کسانی که گله میکنند که چرا «قطب بندی اجتماعی» صورت میگیرد و ادبیات «خودی» و «غیرخودی» بکار گرفته میشود، خودشان مسؤولان نظام و مردم مؤمن را خودی نمیدانند و غیر خودی میدانند و به آنها اعتماد نمیکنند! عملا خود آنها عامل به تقسیم افراد به خودی و غیر خودیاند! میگویند چرا به مردم میفهمانید که ما غیر خودی هستیم!؟
۱۳/ اگر نخواهیم از عنوان «خیانت» برای نامیدن مسئولانی استفاده کنیم که به بهانه مقابله با «قطب بندی اجتماعی» به دنبال کمرنگ نمودن مرز میان «خودی» و «غیر خودی» هستند! لازم است تا ایشان را جاهلانی تصور نماییم که به دلایل متعدد میخواهند بیایند با کسانی که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضهی با نظامند، روزبهروز مرزهای خود را کمرنگ کنند! پس حماقت محض آن است که بخواهیم برای جلوگیری از «قطب بندی» بنشینیم بحث کنیم که معنای «براندازی» چیست؟ آیا فلان مرحله جزو براندازی هست یا نه؟ کلمهی براندازی که از آسمان نازل نشده است. کسی که با نظام معارضه میکند، باید در این معارضه به او کمک نکرد و جلو او را گرفت و اگر عمل او مصداق یکی از عناوین جرائم قانونی است، او را مجازات کرد. همه باید در این معنا متفق باشند.
۱۹/ تکرار واژه «قطببندی» و سخن گفتن در مذمت مطلق آن قطعا «خواست دشمن» است. خواستی که از کارکرد کمرنگ نمودن مرزهای «خودی» و «غیرخودی» و محیا ساختن فضا برای ادامه فعالیت اغتشاشگران برخوردار بوده و متاسفانه از دهان برخی مسئولان و متولیان اجرایی کشور شنیده میشود! پس امید است تا با هوشیاری و دغدغه موجود در غاطبه مدیران «دولت سیزدهم» چنین ادبیاتی اصلاح گردد.
۶/ پُرواضح است که اساس وجود «اعتقاد» و باور به پیگیری نوعی خاص از «سبک زندگی» منجر به شکل گیری «قطبیت» میشود و مفهوم «خودی» و «غیر خودی» را موضوعیت میبخشد. نگرشی که مختص به جامعه «اسلامی» نبوده و در هر تمدنی و با هر خاصیت فکری و عقیدتی مخصوصی وجود دارد. البته باید متذکر شد که در «تفکر اسلامی» به واسطه آنکه «حق» معیار شناخت افراد بوده و افراد غیر معصوم نمیتوانند معیار شناخت «حق» و «باطل» باشند؛ این «دو قطبی» منجر به گسترش «فساد» و توجیه کننده «ظلم» به سبک «تفکرات مادی» و بالاخص نظامات برآمده از «تفکرات بشر محور» و اعتقادات شکل گرفته بر بستر «امانیسم» (Humanism) نمیشود.
۹/ در «ایران اسلامی» یک «دوقطبی» وجود دارد؛ «دوقطبی انقلاب و استکبار». در این میان آن کسانی که تفالههای بازماندهی از دوران غلبهی استکبارند و هرکسی که دنبال آنها است، همفکر آنها است و …، اینها با انقلاب بدند؛ این «دوقطبی» هست. امّا قاطبهی ملّت ایران، قاطبهی انقلابی، علاقهمند به نظام اسلامی، عاشق امام و خاطرات امام، آنهایی که امام را حتّی یک لحظه هم ندیدند و بعد از رحلت امام به دنیا آمدند و فرمایشات امام، صدای امام، توصیههای امام و اصولی که امام پایهگذاری کرده هستند؛ قاطبهی ملّت ایران به اینها علاقهمندند. از این جهت بین آن کسانی که به امام علاقهمندند، به انقلاب علاقهمندند، با کسانی که اصل انقلاب را قبول ندارند، اصل نظام را قبول ندارند، البتّه یک «دوقطبی» اینجوری هست.
۳/ وجود «حق» و «باطل» و یا «خودی» و «غیر خودی» و بسیاری از مفاهیم دیگر محصول نگاه «قطبیت» است. نگاهی که نادیده انگاشتن آن نه تنها در تعارض آشکار با مبانی «شریعت اسلام» قلمداد میشود و بستری برای ایجاد نحلههای کفرآمیز فراهم میسازد؛ بلکه موجب میشود تا آدمی به «پوچ گرایی» رسیده و با انکار معنی و ارزش برای هستی جهان خواسته یا ناخواسته در مسیر «هیچ اِنگاری» قرار گرفته و دچار «نیهیلیسم» (Nihilism) شود.
۸/ اگر چه «ایالات متحده امریکا» توانست در عرصهی «تقابلات نرم» و در درگیری رسانهای و تبلیغاتی بر حریف خود برتری یابد و ارکان قدرت «اتحاد جماهیر شوروی» را در سال ۱۹۸۹ میلادی متزلزل و نهایتا ابرقدرت رقیب خود را در سال ۱۹۹۱ میلادی به فروپاشی بکشاند و «جهان دو قطبی» را از منظر خود به «جهانی تک قطبی» مبدل سازد. اما واقعیت آن بود که این یکپارچگی «قطبیت» در نظامات برآمده از «تفکرات بشر محور» محقق شد و اساسا هیچ تغییری در حذف و یا تعدیل مفهوم «حق» و «باطل» و برونداد اجتماعی آن در قالب «استکبار» و «استضعاف» به عنوان «قطبیت اصلی» ننمود. البته حذف و اضمحلال قدرت «استکبار شرق» موجب ایجاد شفافیت برای تشخصی «دو قطبی» واقعی میان «مستضعفان» و «استکبار غرب» گردید.